پراکنده ها - ادامه
عهد و پیمان
« عهد نا بستن از آن به که ببندی و نپایی » - سعدی
عهد بستن از مواردی است که مردم ما تا پای جان به آن وفا دار می ماندند . عهد بستن موارد متعدد داشت از جمله ریش گرو نهادن که در شماره های پیشین به آن اشاره شده است . اصطلاحات و کنایات و ضرب المثل هایی که در بنار آب شیرین رایج بوده و هست نیز نشان می دهد که این نکته ی اخلاقی ، ریشه در اعماق جامعه دارد و از نیاکان به ما ارث رسیده است . عبارت « مرد و قولش » را حتما شنیده اید . این یک نمونه ی بسیار اندک از موارد بسیاری است که ما در زمینه ی اخلاقیات و خاصه در باره ی ماندن روی حرف گفته شده و یا عهدی که بسته ایم ، داریم . برای نشان دادن چنین مواردی که ریشه های عمیق اجتماعی دارند ، این بار نیز به سراغ کتاب ارزشمند شاهنامه اثر حکیم توس می رویم تا نشان بدهیم که ایرانیان همیشه به اخلاق پای بند بوده اند :
پیش از آن که پیران ، کیخسرو فرزند سیاوش را نزد افراسیاب ببرد ، چون نگران جان کیخسرو است ، لذا می گوید :
نخستین ز پیمان مرا شاد کن
ز سوگند شاهان یکی یاد کن
.....
زپیران چو بشنید افراسیاب
سر مرد جنگی در آمد به خواب
یکی سخت سوگند شاهان بخورد
به روز سپید و شب لاجورد
به دادار کاو این جهان آفرید
زمین و زمان و مکان آفرید
که ناید بدین کودک از من ستم
نه هرگز برو برزنم تیز دم
شاهنامه فردوسی جلد دوم صفحه ی 212
وفا به عهد
کسی کاشتی جوید و سوز و بزم
نه نیکو بود پیش رفتن به رزم
و دیگر که پیمان شکن نیز شاه
نباشد پسندیده ی نیک خواه
شاهنامه ی فردوسی . جلد دوم صفحه ی 141
سپهبد کجا گشت پیمان شکن
بخندد برو نامدار انجمن
شاهنامه فردوسی جلد پنجم صفحه ی 201